Comment passent mes jours



 

دارم ریست میشم دوباره!

رفتم ادامه مراسم .

یعنی به یه جایی منو رسونده که حاضرم عرق شرم بریزم، ولی برم هر گندی زده شده اعتراف کنم بدتر ازینی که هست نشه.

 

خوب که نگاه می کنم تقصیر خودم بوده همش. جدی نگرفتم، به موقع کمک نخواستم، فشارش هم مضاعف کشیدم.

ولی این دلیل نمیشه که اون ور ماجرا درست بوده! شاید طبیعی بود، ولی درست نبود.

 

 


 

البته که نمیشه راحت قضاوت کرد، اما گاهی دلم میسوزه برای اونی که به تو تکیه کرده، بهت انقد وابسته اس، بعد میبینم تو انقد فارغی!

نظرسنجی میذاری برای مصائب و موانع این وضعیت؟!

برای انتخاب؟!

انتخاب کی؟ انتخاب چی؟

وقتی حتی حاضر نیستی هزینه ای بدی برای درست انتخاب کردن! دنبال برده ای هستی که مخالف تو فکر نکنه! وقتی شأنی برای طرف مقابلت قائل نیستی. انگار تو مرکز عالمی و بقیه اقمار 

میخوای بقیه قلابی نباشن، اما به خودت نگاه کردی ببینی احیانا اون جنس قلابی خودت نیستی؟!

آدم هایی که خط قرمز ندارن، به مسلکی که خودشون ادعاش رو دارن هم پایبند نیستن، ترسناکن.

آدم هایی که صادق نیستن!

 

اولش خیلی عصبانی شدم از دستت، بعد بیشتر فکر کردم، دیدم تو انتخاب کردی بیشتر از این نفهمی! پس نباید ازت توقعی داشت! انتخاب خودته!

 

+ کاش.

 

 


 

بخاطر آلودگی هوا تعطیل شد و قرار فردام رفت رو هوا! الان معلوم نیست تصمیم بگیرن یهو سه شنبه یا چهارشنبه هم تعطیل بشه و کل این هفته م بره رو هوا یا نه. در حال خوف و رجا به سر می بریم!

با اینکه امروز با حالت تهوع و سردرد و چشم درد شدید برگشتم و نگرانم فردا میخوام چطور تو این هوا برم بیرون و زنده بمونم، اما این قرار نافرجام رو چه کنم؟ دیگه معلوم نیست کی بتونم ببینمش.

 

+ امروز از در ساختمون که رفتم تو یکی یکی رفقای سابق رویت شدن! یکی شون اومد تو اتاقی که نشسته بودم میگم اینجا چه میکنی؟ میگه داریم رو فلان پروژه کار میکنیم!

یه نفس کشیدم که خوب شد قبولش نکردم 

میگم با کی کار میکنی؟ میگه چهار نفریم، تو نمیشناسی! میگم حالا بگو

یکی یکی نام برد و با همه رفیق از آب درومدیم. میگه اینا رو از کجا میشناسی؟

میخواستم بگم دهاته! شهر که نیست! از هر طرف شهر یه رفیق دارم یهو سر یه پروژه همه دور هم جمع شدن!

اینا که خوبه! قبلا از شمال و جنوب و شرق و غرب ایران رفیق مشترک پیدا میکردم! کلنی که میگن یعنی شما!

من وسط شما چه میکنم نمیدونم!

 

+ اومده میگه نظر بدین درباره یه برنامه تلویزیونی، این موضوع، اینم تهیه کننده، ما فقط باید طرح بدیم!

یعنی انقد شیر تو شیره! همه چیز حله، فقط مونده شما طرح بدین بره برای اجرا!

فقط طرح مونده ها! هیچی دیگه کم نداریم!

 

خدایا! یا اینا رو به سمت تخصص و تفکر سوق بده یا امکانات و رانت رو از دست اینا بیرون بکش!

 

داشتیم با هم حرف میزدیم، سعی کردم خیلی مودبانه به بچه ها بگم هر طرحی میخواین بدین چند لِوِل پایین ترش رو حساب کنید که قراره اجرا بشه. چون فلانی یه مقدار عملگراست، خیلی با محتوا میانه ای نداره

 

+ هر لحظه شهر بی تو مرا تنگ می شود.

 

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Adam مطالب اینترنتی گناه شناسی دلنوشته ها فروشگاه اینترنتی سما طب darsak bia2download70 50178880 چگونه یک مدرسه شاد داشته باشیم مستر آنلاین